Animal-Rights-Watch-ARW-Sarabandi

رکسانا سرابندی*: بیش از دو قرن از آن روزی که توماس هنری هاکسلی، جانور شناس انگلیسی تشریح حیوانات را بهترین روش تدریس مفاهیم زیست شناسی می دانست، گذشته است اما هنوز هم تشریح حیوانات، بخصوص حیوانات آزمایشگاهی جزء لاینفک دروس رشته های پزشکی ، دامپزشکی و یا امثال آنهاست.
با وجود آنکه دو سده از قرن ۱۹ ام گذشته اما کماکان پیروان و دوستداران تفکر جالینوس، پدر آزمایش روی حیوانات، معتقدند که هر آنچه برای وی مفید و مطلوب بوده است قطعاً ما را هم به سمت و سویی نیک هدایت خواهد کرد.
از آن زمان که تنها را شناخت و درک ساختار بدن و ارگان ها تشریح سایر پستانداران بوده است، مدت مدیدی می گذرد که طی این همه سال با پیشرفت علم و تکنولوژی، بی فایده ترین راه برای دانستن دانشی که در گذشته بطور کامل تبیین شده، همین آزمایش و تشریح بر روی حیوانات است زیرا امروزه دیگر شناخت ماکروسکوپیک اندام ها و یا محل قرار گیری آنها دغدغه ی دانش پزشکی نیست آن هم در زمانیکه همه چیز در سطح ملکولی و درون سلولی بررسی می شود اما سوال اینجاست که چرا در قرن حاضر هنوز هم روش های منسوخی مثل آزمایش های طولانی مدت بر روی موش ها، میمون ها و یا تکرار هزاران باره ی تشریح روی پستاندارانی مثل سگ ها، انواع نشخوارکنندگان و تک سمی ها همچنان بصورت گسترده در مراکز علمی و تحقیقاتی، موسسات آموزش عالی و در صنایع داروسازی ادامه دارد؟
چرا با وجود تعداد زیاد نرم افزارها و فیلم های آموزشی که ساختار بدن انسان را با تکنیک های تصویر برداری پیشرفته ای مثل CT اسکن و MRI به خوبی در اختیار دانش پژوهان قرار می دهند هنوز هم در بسیاری از مدارس و حتی مراکز آموزش عالی از تشریح قورباغه برای یادگیری آناتومی و سازوکار بدن استفاده می شود؟ آیا تفاوت های فاحش در زیست شناسی بدن قورباغه با انسان مثل تفاوت در ساختار بافتی، سیستم گردش خون و ساختار متفاوت قلب ( وجود قلب سه حفره ای) کافی نیست تا بدانیم که این روش جز آزار و شکنجه ی یک موجود منفعت دیگری ندارد؟ حتی این تفاوت ها از مرز تفاوت های ماکروسکوپیک نیز گذشته و به جزییات عملکردی ارگانل ها و سلول ها میرسد، برای مثال یک قورباغه می تواند در صورت آسیب به عصب بیناییش تنها در مدت چند هفته عصب آسیب دیده را بازسازی کند و یا حتی می تواند از طریق پوستش نیز تنفس کند-که توانایی انجام هیچ کدام از اینها در انسان وجود ندارد- با این وجود متاسفانه نیمی از موارد تشریح آموزشی حیوانات بر روی قورباغه انجام می گیرد که این موضوع باعث آسیب به طبیعت هم می شود زیرا هیچ کدام از این قورباغه ها پرورشی نبوده و همه ی آنها از طبیعت گرفته می شوند که این خود موجب برهم خوردن تعادل زیست بوم ها و به وجود آمدن مشکلات عدیده ای مثل افزایش جمعیت حشرات، گسترش بیماری های منتقله از  حشرات و حتی تخریب مزارع می شود.

Screen Shot 2015-11-08 at 6.10.44 AM

مواردی از این دست بسیار زیاد است با این وجود چه چیز تاکنون مانع توقف آزمایش روی حیوانات شده است؟
جواب آن تنها از چند کلمه تشکیل شده است؛ کلماتی مثل: تجارت، منفعت مالی، آسان و به صرفه بودن، ترفیع شغلی و یا علمی و کسب شهرت و مقام. بله، به همین سادگی! این کلمات به ظاهر آرام آنقدر قدرتمند هستند که باعث شده اند هر ساله بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون حیوان در سکوت خبری و با رضایت متولیان امر و حتی اهالی علم با روش های دردناک و غیر انسانی در شکنجه گاه هایی بنام آزمایشگاه مورد صد ها آزمایش که عمدتاً یا تکراری اند و یا هیچ سودی برای سلامت بشر و پیشرفت علم ندارند ،قرار بگیرند. برای درک بهتر این موارد می توان علت آزمایش های بی رویه روی حیوانات را در ۳ حوزه ی مهم انستیتو های تحقیقاتی ، مراکز آکادمیک و شرکت های سازنده مواد دارویی بررسی کرد:

۱٫    مراکز دانشگاهی: آنچه در ابتدای امر در این مراکز به چشم می خورد تبانی میان تامین کننده های هزینه های پژوهشی با این مراکز است. نمی توان به سادگی این موضوع را که آزمایش روی حیوانات یک روش آسان و قطعی برای کسب رتبه و اعتبار علمی دانشگاهیان است ،نادیده گرفت مهمتر آنکه این روش ها تضمین کننده ی دریافت بودجه های کلان پژوهشی برای محققین این پروژه هاست.
۲٫    مراکز علمی تحقیقاتی: تعداد زیادی از موافقان آزمایش روی حیوانات در این گروه جای می گیرند. این افراد معتقدند که این آزمایشات نقش مهمی در حفاظت از سلامت انسان ها دارد اما حقیقت امر اینست که به خوبی از بی نتیجه  و وقت گیر بودن آزمایشات و داده های حاصل از آن اطلاع دارند. بسیاری از این دانشمندان به دلایل زیادی حاضر به پذیرش این موضوع که آزمایشات حیوانی موجب عقب گرد در علم و بدست آمدن نتایج غلط بسیار در جامعه می شود، نیستند.
۳٫    شرکت های داروسازی: کفه ی موافقان آزمایش روی حیوانات توسط این ابر دانشمندان تاجر روز به روز سنگین تر می شود! هیچ چیز به اندازه ی آزمایش روی حیوانات برای این شرکت ها دارای صرفه ی اقتصادی نیست برای اثبات این حرف به آنچه در ژورنال Drug Discovery and Development  آمده است اشاره می کنم : “عمده هزینه هایی که شرکت های دارویی متحمل می شوند صرف کارآزمایی بالینی و بازاریابی می شود و مبلغی که صرف کشف اولیه و روند توسعه ی دارو می شود تنها در حدود ۵- ۲ درصد مجموع هزینه ها را به خود اختصاص می دهد.”

 

قطعاً بر کسی پوشیده نیست که کشف و توسعه ی دارو حاصل آزمایشات مداوم و بی رحمانه با دز های غیر معمول و بررسی نتایج حاصل از آن در حیوانات آزمایشگاهی است.
آزمایش های حیوانی برای این گروه نه تنها سود آور است بلکه نوعی امنیت قضایی برای آنها ایجاد می کند، به این معنا که اگر داروی کشف شده در کارآزمایی بالینی و حتی در مراحل بعدی که عرضه به بازار مصرف است دارای عوارض جانبی بیشتر و یا عوارضی غیر از آنچه احتمالش را می دادند باشد، می توانند با تکیه و استناد بر نتایج حاصل از آزمایشات متعدد روی حیوانات از پاسخگویی به شکایات و یا پرداخت جریمه های گزاف سرباز زنند اما اینکه اهالی علم چگونه می توانند با وجود دانستن این موضوع که آزمایشات حیوانی منجر به نتایج غلط بسیار و وقوع عوارض جبران ناپذیر در مصرف عمومی می شود باز هم به فریب دادن افکار عمومی می پردازند خود جای سوال دارد! آیا سود اقتصادی دلیل موجهی برای از بین بردن و شکنجه ی طولانی مدت میلیون ها حیوان است؟ در مورد انسان ها چطور، منفعت مالی توجیه مناسبی برای تحمیل عوارض گسترده ی دارویی و هزینه مراقبت های بهداشتی پس از آن به مردم است؟ مدافعان آزمایش های حیوانی در توجیه این موضوع که در سال ۱۹۹۴ واکنش های ناخواسته ی دارویی چهارمین علت عمده مرگ و میر در ایالات متحده بوده است چه خواهند گفت؟



تعمیم نتایج آزمایش بر روی مدل های حیوانی تا چه حد در جوامع انسانی کارامد است؟َ
آزمایش روی حیوانات حدود ۲۰۰ سال است که به بهانه های مختلف بصورت گسترده انجام می شود اما نتایج این آزمایشات تا چه حد قابل تعمیم به انسان هاست؟ برای یافتن پاسخ این سوال می توان نگاه کوچکی بر مفهوم شباهت های ژنومی داشت.
برطبق نظریه ی گونه زایی داروین تمامی گونه ها از یک نیای مشترک در روند تکامل مشتق شده اند به عبارتی در تمامی گونه ها اجزای تشکیل دهنده ی DNA  یکسان است و از طرفی تقریباً ریشه ی اکثر بیماری ها در ژن هایی نهفته شده که واحد ساختاریشان  DNA است ، همین چند جمله کافی است تا ما را به یکی از دو گروه موافقان و یا مخالفان آزمایش روی حیوانات ملحق کند.
بر طبق اعتقاد موافقان همین شباهت بالای ژنتیکی در ژنوم انسان و سایر حیوانات-برای مثال این شباهت در ژنوم انسان و شامپانزه ۹۹٫۴ درصد و بین ژنوم انسان و موش ۹۷٫۵ درصد است- دلیل موجهی برای شبیه دانستن عملکرد سلول های بدن انسان با آنهاست پس بر طبق این فرض انواع آزمایش بر روی حیوانات را برای دست یابی به پیشرفت در دانش پزشکی، مجاز می دانند اما علارغم این همه شباهت تفاوت های فاحشی در عملکرد ژن ها وجود دارد که دانشمندان علت آنرا نقش غالب ژن های تنظیم کننده بر ژن های ساختاری در گونه های مختلف می دانند، برای مثال نقض در یک ژن در انسان منجر به تومور چشمی در کودکان می شود ولی نقض در همان ژن منجر به سرطان مغز در موش ها می گردد.
به عبارتی تفاوت میان انسان و شامپانزه و یا موش-همه ی گونه ها- تنها به ساختار DNA بر نمی گردد  بلکه به نحوه ی تنظیم بیان ژن ها وابسته است.
در کتاب «به جای آزمایش روی حیوان» در خصوص بی ارزش بودن مدل های حیوانی چنین آمده است:
“تفاوت بسیار اندک در توالی و تنظیم ژن می تواند منجر به تفاوت های عمیق زیستی، فیزیولوژیک و دست یابی میان گونه ها می شود، این پایه ای ترین دلیل است که توضیح می دهد چرا مدل های حیوانی از مد افتاده وحتی خطرناک هستند. از آنجا که ارگانیسم های زنده سیستم پیچیده ای هستند و ارتباط آنها با هم بصورت غیر خطی است تسریع دادن نتایج آزمایش بین گونه ها ذاتاً غیر قابل پیش بینی است”

آزمایش روی حیوانات تا چه حد به نفع خود آنهاست؟
برخی از افردی که مخالف کشتن سالانه ی میلیون ها حیوان برای آزمایشات و منافع انسانی هستند مقهور حربه ی عجیبی می شوند تحت این عنوان که آزمایش بر روی حیوانات در نهایت به نفع سایر گونه های حیوانی است! در این مواقع این افراد، به چهره ی مظلوم یک سگ دوست داشتنی و یا شیطنت توام یا لطافت یک گربه در کنار صاحبانشان فکر می کنند و نارضایتی سطحی خود را از شرایط موجود با گفتن جمله ای مثل: چاره ای نیست باید تعدادی از آنها برای داشتن زندگی بهتر سایر هم نوعانشان قربانی شوند، ابراز می کنند و سعی می کنند تمام آنچه را که بر سر حیوانات در آزمایشگاه ها می آید به کلی از یاد ببرند بلکه وجدانشان آرام بگیرد اما حقیقت بر خلاف آن چیزیست که تصور می کنیم.
خوش بینانه ترین حالت مستلزم پذیرفتن امر محالی مثل این موضوع است که نهاد های سلامت و عوامل دخیل در آن حاضر شده اند میلیاردها دلار را صرف تحقیق و پژوهش برای بهبود سطح سلامت حیوانات کنند اما با وجود این هم نمی توان باور کرد که آزمایش روی حیوانات به نفع خودشان است:
۱٫    اکثرمدل های حیوانی جاندارانی هستند که در ژنومشان تغییر ایجاد شده است و با همتایان خود هم تفاوت های بسیاری حتی در سطح سلولی دارند.
۲٫    اکثراین آزمایشات با دزبالایی از داروی مورد نظر در کوتاه ترین بازه ی زمانی به حیوان خورانده می شود که این موجب واکنش های فیزیولوژیک و پاتولوژیک شدید در آنها می گردد که این روش کاملاً متفاوت با روش های درمانی در حوزه ی دامپزشکی است. شاید این تفاوت به وسعت تخریب بدن با خمپاره در قیاس با آسیبی که ویروس سرماخوردگی به بدن وارد می کند، باشد.
۳٫    شرایط حیوانات مورد آزمایش در روند تهیه و کشف یک داروی جدید متفاوت با حیواناتیست که توسط دامپزشک درمان می شوند.
۴٫    در نهایت آنکه نتایج بیشتر مطالعات حیوانی به نام همان شرکت و یا واحد تحقیقاتی بصورت کاملاً انحصاری ثبت می شود و دسترسی سایر افراد نظیر دامپزشکان به این داده ها تقریباً غیر ممکن است.
اما اگر هیچ کدام از دلایل ذکر شده در نقض ادعای مطرح شده وجود نداشت، آیا باز هم آسیب رساندن و کشتن یک حیوان برای نجات احتمالی حیوانی دیگر توجیه انسانی خواهد داشت؟
تعمیم این مورد به جوامع انسانی چگونه است؟ اگر گزینه آزمایش و کشتن انسان ها وجود دارد چرا در سالن های تشریح دانشکده های پزشکی از اجساد انسان های که به دلایلی مرده اند استفاده می شود؟
چرا با وجود آنکه بیش از ربع قرن از ابداع روش فیکس کردن اجساد حیوانات مرده توسط دکتر کومار گذشته است، هنوز هم سالن های تشریح با روح های سرگردان و مضطرب حیواناتی که بر خلاف میلشان برای علم آموزی کشته شده اند، پر می شود؟
چرا هنوز هم برای بررسی نوع خاصی از یک عارضه یا بیماری به جای بررسی آن در حیواناتی که این عارضه را دارند-برای مثال قطع نخاع شده اند- حیوان سالم دیگری را با روش های درد آور به همان عارضه دچار می کنند؟
هزاران چرای دیگر هست که منصفانه و عاقلانه بودن آزمایشات روی مدل های حیوانی را زیر سوال می برد.
در قرن ۲۱ام، در عصر شکوفایی علم و دانش کمترین نیاز ممکن را به مدل های حیوانی داریم چه در حوزه ی فعالیت برای سلامت انسان ها و چه در حوزه ی آموزش و پژوهش برروی حیوانات! امروزه به کمک روش های جایگزین می توانیم بیماری ها را در سطح ژن ها بررسی کنیم و با روش هایی نظیر ژنومیکس، پرتومیکس و … تا حد زیادی از آزمایش بر روی حیوانات بی نیاز شده ایم پس دلیل این همه وفاداری به روش های کهنه و منسوخ را نمی توان جز در جاه طلبی و منفعت طلبی بسیار صاحبان امر، تبلیغات دروغین و اثر گذاری غلط آنها بر باور مردم دانست!!

با برداشت و اقتباس از کتاب «به جای آزمایش روی حیوان»

* دانشجوی دامپزشکی، فعال حقوق حیوانات، عضو گروه «ایرانیان مخالف آزمایش روی حیوانات» و منتخب تقدیر شده نشان خرس قهوه ای ۱۳۹۴