مشکل (و از بعضی جنبه ها تناقض) این است که توالی پروتئینها و ژنها در شامپانزه ها و انسان بسیار مشابه است. در واقع پروتئین های انسان و شامپانزه حدود ۹۹ درصد در سطح آمینواسیدها تشابه دارند و به طور رایج فرض می شود که همین درصد تشابه در سطح DNA نیز موجود است. اما هیچ کس این دو گونه را با یکدیگر اشتباه نمی گیرد. آنچه که این مثال نشان می دهد این است که تنها تفاوت بسیار اندکی می تواند باعث افتراق بین دو گونه شود و دلیل احتمالی این امر ممکن است به علت وجود درصد بیشتری از تفاوت در الگوهای بیان ژن باشد. البته هر چه دو رده اشتقاق یافته مدت زمان بیشتری جدا از یکدیگر تکامل یابند تفاوت های ژنتیکی بین آن ها افزایش می یابد. با این وجود، درک این نکته که تفاوت های ژنتیکی کلی میان دو رده که به تازگی از یکدیگر جدا شده اند بسیار اندک است انسان را به حیرت وامی دارد و این چنین است که تنوع زیستی روی سیاره ما تا این حد گسترده است.
در ۴ دسامبر ۲۰۰۲، کنسرسیوم بین المللی توالی یابی ژنوم موش، ژنوم تقریبا کامل شده موش (۹۶ درصد) را منتشر ساخت. همچنین اعلام داشت که تحلیل مقایسه ای ژنومهای انسان و موش را تقریبا به اتمام رسانده است. این اولین باری بود که ژنوم انسان با ژنوم یک یک حیوان دیگر مقایسه شده است. مطالعه انجام شده تخمین زد که DNA عملکردی موش و انسان به میزان ۹۷٫۵ درصد با یکدیگر شباهت دارد – حداکثر ۲ درصد کمتر از میزان شباهت ژنوم انسان و شامپانزه – و این نشان می دهد هیچ کدام از ژنومهای انسان و موش از زمان اشتقاقشان از جد مشترک خود که در ۱۰۰ میلیون سال پیش می زیسته تغییر زیادی نکرده است. این مطالعه باعث شد Tim Hubbard سرپرست تیم آنالیز ژنوم در Sanger Institute واقع در کمبریج انگلستان اهمیت این ۲٫۵ درصد تفاوت را نادیده بگیرد و در عوض به این باور برسد که ژنها ممکن است تماما مشابه باشند و تفاوت میان گونه ها ممکن است در نتیجه تفاوت میان نواحی تنظیم کننده ژن ها باشد.
بسیاری از محققینی که از موش ها استفاده می کنند این یافته را یک اکتشاف بزرگ قلمداد می کنند و معتقدند آزمایش روی موشها به آنها این فرصت را میدهد که درباره نحوه عملکرد ژن های انسانی بیشتر بیاموزند و این منجر می شود که بیماری های انسان را بیشتر بشناسند و درمانهای بهتری برای آن بیابند. این ایده این گونه عملی می شود که تمام ژن های موش را به طور یک به یک از کار بیاندازیم و بدین وسیله عملکرد آن ژن را یافته و عملکرد ژن های فرضا متناظر آن را در انسان بشناسیم. پیش فرض این است که ژنهای مشابه در موش و انسان عملکرد مشابهی دارند. اما همان طور که دیدیم، تنها این که ژنهای ما و موش مشابه است بدین معنی نیست که نحوه تنظیم آنها نیز یکسان بوده و عملکرد یکسانی دارند. یکی از مثال های جالب در این ارتباط، کشف اخیر است که نشان می دهد نقص در یک ژن خاص در انسان موجب بروز تومور چشمی در کودکان می شود اما نقص همین ژن در موش، موجب سرطان مغز می شود، نه تومور چشمی.
با در نظر گرفتن مثال بالا استفاده از موش برای یافتن درمان برای بیماری های انسان چه معنایی دارد؟ روشن است که بی معنی است. زیست شناسی به نام Joe Nadeau میگوید: با وجود تمام شباهت ها، موش موش است و انسان انسان.
این ادعا که موش و انسان در سطح بیوشیمیایی حیوانات مشابهی هستند ولی ظاهری متفاوت دارند، نیز صحیح نیست. به علاوه نادرست است که شباهت ژنتیکی میان گونه ها را مدنظر قرار دهیم، زیرا جزئیات تفاوت بین گون هها درتنظیم برهم کنش های میان ژن های حفاظت شده است (تفاوت در تنظیم کننده های بالادست چنین ژنهایی همگام با اهداف پایین دست آنها) و نه خود ژن ها. مشابهت ژنتیکی در مقابل تفاوت فنوتیپی بین انسان و موش را می توان به یک کیبورد تشبیه نمود که دو موسیقی متفاوت با آن نواخته می شود. در این مثال یکسان بودن کیبورد ملاک قضاوت نیست بلکه باید دانست که تفاوت در ترتیب و زمان فشار دادن کلیدهای کیبورد نهفته است (کلیدها معادل ژنهای ساختاری است و فشاردادن یا ندادن کلیدها توسط ژن های تنظیم کننده صورت می گیرد).
تفاوت های بسیار اندک در توالی و تنظیم ژن می تواند منجر به تفاوت های عمیق زیستی، فیزیولوژیک و شیمیایی میان گونه ها شود. این پایه ای ترین دلیل است که توضیح می دهد چرا مدل های حیوانی از مدافتاده و حتی خطرناک هستند. ازآنجا که ارگانیسم های زنده سیستم های پیچیده ای هستند و ارتباط آن ها با هم به صورت غیرخطی است، تسری دادن نتایج آزمایش بین گونه ها ذاتا غیرقابل پیش بینی است.
منبع: به جای آزمایش روی حیوان: پژوهشهای پزشکی در سده بیست و یکم/ ژان سوئیگل گریک، س. ری گریک. مترجمین: شهابالدین صافی، رامک روشناییمقدم، سیدمحمداسماعیل محبوبیربانی، کمالالدین حاج محمدابراهیم طهرانی، حامد صوفی، فریناز طاهری، مهشید بلورچیان. ص ۴۵-۴۴٫
Leave A Comment